قلمروی ناشناخته پوتین

آیا ما در آغاز یک جنگ سرد جدید هستیم؟ در چند ماه گذشته، در حالی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، نیروها و تسلیحات جمع آوری کرده و همسایگان خود را تهدید کرده است، ناظران مکرراً به تشبیهات و زبان جنگ سرد در تلاش برای درک درگیری رو به افزایش اشاره کرده اند. پژواک های تاریخی قابل شنیدن است. مسکو و واشنگتن روایت های رقیب دارند. آنها اصول سیاسی مجزایی را به جهان نشان می دهند و وضعیت کلی ژئوپلیتیک اروپا به چالش می کشند. عنصر هسته ای هنوز بین ابرقدرت ها وجود دارد. همچنین تهاجمات در طول جنگ سرد نادر نبودند. اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۶ به مجارستان و در سال ۱۹۶۸ به چکسلواکی حمله کرد و عملیات نظامی گسترده ای در قلب اروپا انجام داد. در تمام طول جنگ سرد، برنامه ریزان نظامی غربی تعداد تانک ها، هلیکوپترها و سربازان شوروی را می شمردند. همچنین در حال حاضر، توانایی ارتش روسیه بار دیگر موضوع نگرانی زیادی شده است.

برای کسانی که در غرب هستند، چارچوب جنگ سرد آرامش بخش است، زیرا آشناترین الگو برای روابط بین الملل است. بسیاری از واژگانی را که می شناسیم به ما داده است؛ واژگانی مانند پرده آهنین، سیاست قبول مخاطره، بازدارندگی، نشست های سران، و غیره و همینطور بسیاری از قیاس هایی را که می شناسیم ارائه کرده؛ قیاس هایی مانند ترابری هوایی برلین، تهاجم فرضی به شکاف فولدا، باتلاق های ویتنام و افغانستان. اما آرامش واقعی در مقایسه با جنگ سرد از پایان آن ناشی می شود. اینکه به جنگ هسته ای یا  پیروزی توتالیتاریسم و یا خونریزی بزرگ ختم نشد. اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد شکست خورد و چنان مؤدبانه تسلیم شد که از هستی ساقط شد و به این ترتیب، شکست خود را به مثابه یک معجزه واقعیت داد. روایت جنگ سرد درست مثل یک فیلم هالیوودی یک قوس رضایت بخش داشت که شامل یک پایان خوش بود.

درگیری بین روسیه و غرب که این هفته آغاز شد، دقیقاً به این دلیل وحشتناک است که شبیه جنگ سرد نیست. در واقع، تلاش برای تمایز بین این درگیری در حال وقوع و جنگ سرد برای رسیدگی به چالش‌های سیاستی که برای ایالات متحده و متحدانش پیش می‌آیند، بسیار مهم است. اگر این کار را نکنیم، ممکن است متوجه خطرات واقعی روسیه در حال حاضر برای همسایگان خود، غرب و سایر نقاط جهان نباشیم.

این تمایزها حول چهار مجموعه ایده متبلور می شوند: پرده آهنین، رقابت دوران هسته ای، ماهیت دیپلماسی، و ظهور رسانه های اجتماعی و جنگ سایبری. بررسی دقیق این چهار موضوع، قلمرو کاملاً نامعین امنیت اروپا و روابط ایالات متحده و روسیه در زمستان ۲۰۲۲ را توصیف می کند.

پرده آهنین: پرده آهنین یکی از ویژگی های بارز جنگ سرد بود. تقریباً در سال ۱۹۴۵ تأسیس شد و اروپا را به دو بخش تقسیم کرد. پرده آهنین که توسط وینستون چرچیل در سخنرانی سال ۱۹۴۶ اعلام شد، مرزی را نشان می‌دهد که نمی‌توان از آن عبور کرد (یا به راحتی نمی‌توان از آن عبور کرد) و همچنین خط تماس شرق و غرب در اروپا، خط جداکننده کهن الگوی جنگ سرد. با ساخت دیوار برلین در سال ۱۹۶۲، شکل نمادین نهایی خود را در دیوار بتنی چند کیلومتری که شهر را قطع می کرد به دست آورد.

پرده آهنین برای اروپا غم انگیز بود، سدی غیرطبیعی در فرهنگ و سیاست منطقه. در شرق و غرب به طور یکسان مورد خشم و انزجار بود، اما صلح را نیز حفظ کرد. این اتفاق به دنبال توافق‌هایی بود که در پی جنگ جهانی دوم در یالتا و پوتسدام انجام شد، که از طریق آن به اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای غربی حوزه های نفوذ جداگانه ای را خود در اروپا اعطا کرد. پرده آهنین مانع از مداخله ایالات متحده در جریان تهاجم شوروی به مجارستان و چکسلواکی شد. همچنین شوروی ها را از تجاوز بازداشت؛ هرچند مسکو هرگز نمی توانست جزیره کوچک برلین غربی را در پشت پرده آهنین که شرق را از آن جدا می کند، کاملاً تحمل کند.

در این درگیری پرده آهنین وجود نخواهد داشت. شاید با نمایش عظیم قدرت و به دنبال آن اشغال غرب اوکراین، ارتش روسیه بتواند یک پرده آهنین در اطراف بلاروس و اوکراین بسازد، اما بعید است. اشغال اوکراین از سوی روسیه محدودیت‌های خود را خواهد داشت و هنگامی که دور اولیه نبرد متوقف شود، مورد مناقشه قرار خواهد گرفت – به احتمال زیاد توسط یک شورش غیرقابل قیاس با جنگ سرد. این شورش یک “ائتلاف راغب” را پشت سر خود خواهد داشت، یک گروه ویژه از کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که پیروزی روسیه در اوکراین را یک تهدید وجودی می دانند. روسیه ممکن است به نوبه خود با تهدید قلمرو این کشورها که بسیاری از آنها اعضای ناتو هستند، به این شورش پاسخ دهد. اگر چنین شود، هیچ چیز با یک پرده از هم جدا نخواهد شد و اگر پرده‌ای وجود داشته باشد، از چیزی بسیار ضعیف‌تر ساخته خواهد شد: این یک خط تماس سست، طولانی و ناپایدار خواهد بود که از استونی تا بلغارستان و ترکیه کشیده شده است. به جای یک پرده آهنین، گردابی از بی ثباتی به وجود خواهد آمد که تنش را به اروپا و خاورمیانه خواهد رساند.

بن بست هسته ای: یکی از خاطره انگیزترین لحظات جنگ سرد، بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ بود. با وجود برخی لحظات تشدید وحشتناک، جنگ سرد معمولاً با بی میلی دو طرف پرده آهنین به استفاده از سلاح های هسته ای مشخص می شد. وظیفه اصلی زرادخانه های هسته ای بازدارندگی دشمنان بود و این همان کاری است که آنها انجام دادند. جنگ سرد همچنین شاهد کنترل موفقیت آمیز تسلیحاتی بود. ابرقدرت هایی که به ایده مهار پایبند بودند نشان دادند که در مهار جنگ هسته ای خوب هستند. جنگ سرد به همین دلیل سرد بود. شدت تسلیحات آن محدودیت هایی را بر استراتژی و اقدام تحمیل کرد.

پوتین با این عبارات صحبت نمی کند. او در مصاحبه ای که مدت کوتاهی پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ انجام داد، ادعا کرد که اگر الحاق از نظر نظامی به چالش کشیده می شد، حاضر به استفاده از سلاح هسته ای بود.  پس از آغاز تهاجم گسترده به اوکراین، پوتین هر کشوری که ممکن است به کیف کمک کند را تهدیدی نه چندان پنهان کرد. او گفت مخالفت با اهداف نظامی روسیه ممکن است منجر به اقدامات تنبیهی شود که «تا به حال در تاریخ سابقه نداشته است». پوتین ممکن است به نوع جدیدی از جنگ فکر کند که در آن اقدام نظامی متعارف با این فرض انجام می شود که در صورت لزوم، با حمله هسته ای یا تهدید به حمله هسته ای پشتیبانی می شود. این یک انحراف شدید از سابقه جنگ سرد است.

دیپلماسی و تنش زدایی: جنگ سرد با گستره تعامل واقعی دیپلماتیک مشخص می‌شد. برخی از این تعامل ها معطوف به کنترل تسلیحات بود. برخی از آنها، مانند نمونه‌ی لئونید برژنف و ریچارد نیکسون، تابعی از روابط شخصی خوب بود. برخی تنش زدایی، کاهش تنش، تعلیق خصومت ها بود و برخی حل مناقشه واقعی بود، به ویژه دیپلماسی که میخائیل گورباچف و رونالد ریگان انجام دادند و آنقدر مؤثر بود که به جنگ سرد پایان داد.

در این درگیری جدید، دیپلماسی یک شبه از بین نخواهد رفت. تنش زدایی بیش از هر زمان دیگری ضروری است و روسیه با ایران، کره شمالی و خاورمیانه نقشی را ایفا خواهد کرد که دیپلمات های غربی وسوسه نادیده گرفتن آن را نخواهند داشت. اما دیپلماسی با روسیه در سال‌های اخیر پیشرفت چندانی نداشته است و پوتین برای تحقیر دیپلمات‌هایی که بسیاری از آنها به مسکو سفر کرده‌اند تا (ناآگاهانه) در یک بازی فریب‌کاری شرکت کنند، کوشیده است. دیدارهای آنها کمک کرد تا بسیاری متقاعد شوند که گزینه مذاکره هنوز روی میز است. همه آن نیرنگ بود. دیپلماسی به درجاتی از اعتماد نیاز دارد و پوتین صرفاً از اعتمادی که به او می شود استفاده می کند. دیپلماسی واقعی بین روسیه و غرب تا زمانی که پوتین کرملین را ترک نکند، باز نخواهد گشت.

عملیات مخفی: جنگ سرد دوران طلایی جاسوسی و «اقدامات فعال» – که گاهی اوقات عملیات مخفی نامیده می‌شود – با نمونه‌های فراوانی از اطلاعات نادرست و دستکاری افکار عمومی بود. بسیاری از مرزهای سیاسی و اطلاعاتی در طول جنگ سرد بسیار کمتر از امروز نفوذپذیر بودند. اکنون نظارت و عملیات مخفی به صورت مجازی، در رسانه های اجتماعی یا از طریق جنگ سایبری انجام می شود. سایبری جاسوسی و اقدامات فعال را بسیار ارزانتر و بسیار قدرتمندتر کرده است. مداخله روسیه در انتخابات سال ۲۰۱۶ نشان داد که حتی یک عملیات سایبری که زیرساخت های حیاتی را مورد حمله قرار نمی دهد چقدر می تواند بی ثبات کننده باشد. در تشدید تنش ها بین روسیه و غرب، سلاح های سایبری ممکن است به زیرساخت های حیاتی تبدیل شوند. نظریه های زیادی در مورد جنگ سایبری وجود دارد. فقط تجربه محدودی از آن وجود دارد و هیچ یک از آن ها مربوط به دوران جنگ سرد نیست.

حقیقت این است که درگیری کنونی بین روسیه و غرب از ثبات کمتری نسبت به جنگ سرد برخوردار بوده و به نوعی ترسناک تر خواهد بود. تنش های امروزی با روسیه ریشه در ایدئولوژی ندارد. روسیه پوتین جامعه مدنی بزرگتری نسبت به اتحاد جماهیر شوروی دارد و در آن سو، دولت‌های مستبدی در اتحاد ناتو وجود دارند. پوتین مانند استالین و خروشچف به متحدان احزاب کمونیست جهان دسترسی ندارد. رسانه های اجتماعی که در دهه ۲۰۰۰ به دلیل کمک هایش به دموکراسی و جامعه بین المللی مورد تحسین قرار گرفتند، همچنان به دموکراسی و جامعه بین المللی کمک می کنند. همچنین یک پرده آهنین وجود ندارد که مانع از انجام این کار شود.  بسیار محتمل است که خصومت هایی که روسیه در این هفته آغاز کرده به چهار دهه تنش منجر نشود و به مبارزه طولانی در هوایی گرگ و میش همانطور که جان اف کندی جنگ سرد را توصیف کرد، منجر نشود.

پوتین با حمله به اوکراین، هدایای ناشی از پایان جنگ سرد را دور انداخت. او شتابزده از علائم هشدار دهنده عبور کرد. او در حال انباشتن مخاطرات و هزینه های بزرگ و گسترده است. اینها ممکن است پایه و اساس شکست نهایی او پس از موفقیت های اولیه در میدان نبرد باشد یا ممکن است در حالیکه شتابان و با اندک توجه به محدودیت های زجرآوری که زمانی مشخصه جنگ سرد بودند، پیش برود و پایه و اساس شکست سریع خود را فراهم کند. جنگ سرد هنوز برای ما درس هایی دارد. یکی از آنها حرکت آهسته، تاب آوری درونی و صبر است.

 

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x